شب 13 جوجه سر سیخ زدیم طاها خیلی دوست داره
13بدر
امسال برا سیزده از ظهر 12 زندیم بیرون خانوادگی و بعد از ظهر 14 اومدیم خونه به اطراف بوشهر رفته بودیم و شب هم در چادر می خوابیدیم
مادرانه اى براى پسرم
خدا را هزاران بار شکر می گویم که دامنم از وجود گلی زیبا سبز است و خداوند من را لایق نام مادر دانسته...
پسرم ؛با آمدن تو حس مادری را فهمیدم...
حالا دیگر بهشت را می شناسم!!!مادر بودن بهشتی است بی انتها...
پسرکم؛
به من تکیه کن و دست در دستانم بگذار ... و از هیاهوی این دنیا نترس که من،مادرت،تا نفس دارم کنارت هستم...
و خدایی بالای سر ماست که همیشه مراقب است و ناظر...