امسال برا سیزده از ظهر 12 زندیم بیرون خانوادگی و بعد از ظهر 14 اومدیم خونه به اطراف بوشهر رفته بودیم و شب هم در چادر می خوابیدیم
مادرانه اى براى پسرم
خدا را هزاران بار شکر می گویم که دامنم از وجود گلی زیبا سبز است و خداوند من را لایق نام مادر دانسته...
پسرم ؛با آمدن تو حس مادری را فهمیدم...
حالا دیگر بهشت را می شناسم!!!مادر بودن بهشتی است بی انتها...
پسرکم؛
به من تکیه کن و دست در دستانم بگذار ... و از هیاهوی این دنیا نترس که من،مادرت،تا نفس دارم کنارت هستم...
و خدایی بالای سر ماست که همیشه مراقب است و ناظر...
دوستت دارم
تمام ترانه هايم ترنم ياد توست و تمام نفسهايم خلاصه در نفسهاي توست........
اي زلال تر از باران و پاكتر از آيينه به وجود پر مهر تو مي بالم ........
و تو را آنگونه كه ميخواهي دوست دارم..........
اي مهربان - پرنده خيالم با ياد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود..........
و زيبايي ات را به رخ فرشتگان خواهد كشيد .........
تبسمي از تو مرا كافيست كه از هيچ به همه چيز برسم.....